روز های مجردی من

گفت :

خودکار آبی ام موقع نوشتن نامت رنگش قرمز می شود

نمی دانم از خجالت است یا داغ عشق

اما هیچ غلط گیری پاکش نمی کند

گفتمش :

زین پس با مداد بنویس !

داشتیم با خانواده نقشه می کشیدیم نذری بدیم در و همسایه رو

بعد از یک ساعت مذاکره ، به این نتیجه رسیدیم ممکنه همسایه ها فکر کنند از این مایه دار خفن هاییم ، بیان خونمون دزدی

هیچی دیگه کنسل شد ! خدا قبول کنه

خرابکاری نوشت:

مبلغ 4۰۰ هزار تومان وجه کارمندی امروز گم کردم

از یابنده تقاضا دارم آن را در راه درستی خرج کند

با تشکر

خاطره نوشت:

امتحان رانندگی، خیلی هم استرس داشتم. نوبت من که شد افسر بهم گفت دنده عقب برو. من هم که کلی هول شده

 بودم به جای این که دستم رو بذارم پشت صندلی و برگردم عقب رو نگاه کنم دستم رو انداختن پشت گردن افسر

 و محکم داشتم می کشیدمش طرف خودم!! من چقدر آدم ریلکسی بودم

حرف دلم:

زندگی من و انبر‌دست شبیه هم است ، جفتمان فقط برای رفع نیازیم

تا 14 سالگی همه رو لولوخورخوره میبینن و جواب سلام ادم رو هم نمدن

تا18 سالگی هرکی بهشون سلام میکنه رو به چشم شاهزاده ی سوار بر اسب سفید رویاهاشون میبینن

تا24سالگی فقط قصد ادامه تحصیل دارن...فقط. (حالا اگه مورد خوبی هم پیدا شد باکشیدن چنتا نفس عمیق به خودشون مسلط میشن وبا کمال میل بش فک میکنن

تا27سالگی خوشگل باشه.خوش تیپ باشه.تحصیل کرده باشه...
تا 30سالگی به بقال سر کوچه هم راضیَن
تا 40 سالگی میوفتن دنبال مسئولین واسه ارائه ی راهکارهای ازدواج هرچه آسانتر

40 به بعد هم همیشه میگن ما یه عشق داشتیم دوران جوونیمون که روزگار مارو از هم جدا کرد الان هم به رسم وفا در انتظار به سر میبریم

یکی از سخت ترین لحظه های زندگیم زمانی که تصادفا با یه آشنا بشینم تو تاکسی و هی منتظر بمونم ببینم که اون کرایه ی منم هم حساب میکنه یا خودم باید دست به جیب بشم ....

شماهام اینطورید یا فقط من دچار استرس کاذب میشم از اون بد تر

فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …

حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !

حرف دلم:

زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز .. . .